در زبان فارکس، "تارگت" به معنای هدف یا مقصدی است که یک معاملهگر برای رسیدن به سود مشخص در یک معامله مدنظر دارد. به عبارت دیگر، تارگت در فارکس نقطهای است که معاملهگر به آن میرسد و قصد دارد معامله را تا آنجا ادامه دهد تا سود خود را به دست آورد. تارگت ممکن است به صورت مقداری (بهعنوانمثال، نقطهای که به آن قیمت رسیده و معامله بسته میشود) یا زمانی (بهعنوانمثال، زمانی که قیمت به یک سطح خاص میرسد) مشخص شود. بهطورکلی، تارگت بر اساس تحلیل تکنیکال یا اساسی معاملهگر، نیازهای مالی و سبک معاملهگر مشخص میشود.
بیایید یک مثال از تارگت زدن در بازار فارکس را بررسی کنیم. فرض کنید شما به عنوان یک معاملهگر فارکس، معاملهای با جفتارز EUR/USD دارید. قیمت فعلی این جفتارز ۱.۱۵۰۰ است و شما تحلیل کردهاید که قیمت به احتمال زیاد به سمت ۱.۱۵۵۰ خواهد رفت.
حالا شما تارگت خود را در ۱.۱۵۵۰ تعیین میکنید. این به این معنی است که هدف شما این است که سودی برابر با تفاوت بین قیمت ورودی شما و تارگت معامله خودتان، یعنی ۵۰ نقطه (بهعبارتدیگر، ۰.۰۵ نقطه برای هر واحد ارز) کسب کنید. بهعبارتدیگر، وقتی که قیمت جفتارز EUR/USD به ۱.۱۵۵۰ برسد، شما موقعیت معاملاتی خود را بستهاید و سود خود را به دست میآورید.
تارگت در ارز دیجیتال چیست
در زبان ارز دیجیتال (همان کریپتوکارنسی)، مفهوم "تارگت" نیز به معنای هدف یا مقصدی است که یک معاملهگر برای رسیدن به سود مشخص در یک معامله خاص مدنظر دارد. به عنوان مثال، یک معاملهگر ممکن است تصمیم بگیرد که در زمانی خاص به عنوان تارگت خود یک قیمت خاص را در نظر بگیرد تا به آن برسد و موقعیت معاملاتی خود را بسته کند تا سود خود را به دست آورد.
همچنین، ممکن است تارگت در ارزهای دیجیتال به صورت مقداری نیز مشخص شود، به عنوان مثال، ممکن است معاملهگر تصمیم بگیرد که وقتی قیمت یک ارز دیجیتال به مقدار خاصی از قیمت خریدش برسد، موقعیت معاملاتی خود را بسته کند تا سود خود را به دست آورد.
به طور کلی، تارگت در ارزهای دیجیتال نیز مانند سایر بازارها، بر اساس تحلیل تکنیکال یا اساسی معاملهگر، نیازهای مالی و سبک معاملهگر مشخص میشود.
تارگت چگونه تعیین میشود؟
تعیین تارگت یکی از مهمترین وظایف یک معاملهگر است و بستگی به تحلیل بازار، ریسک مدیریتی و سبک معاملهگر دارد. در اینجا چند روش برای تعیین تارگت در معاملات ارز دیجیتال ذکر میشود:
- تحلیل تکنیکال: معاملهگران معمولاً از نقاط پشتیبانی و مقاومت برای تعیین تارگت استفاده میکنند. آنها ممکن است از الگوهای نموداری مانند مثلث، شانه و سرشانه و دوتاپ استفاده کنند تا نقاط ممکن برای رسیدن به تارگت را تشخیص دهند.
- تحلیل اساسی: معاملهگران ممکن است از اخبار و رویدادهای مربوط به پروژهها و توسعههای ارزها برای تعیین تارگت استفاده کنند. ممکن است تعیین تارگت بر اساس ارزش واقعی یک ارز دیجیتال و پتانسیل رشد آن باشد.
- استراتژیهای مختلف معامله: معاملهگران ممکن است از استراتژیهای مختلف معامله مانند استراتژیهای روزانه، مداوم، یا سوینگ تریدینگ برای تعیین تارگت استفاده کنند. هر استراتژی ممکن است رویکرد متفاوتی برای تعیین تارگت داشته باشد.
- ریسک مدیریتی: مهم است که معاملهگران قبل از ورود به معامله، سطح تارگت را به طور واقعی و با توجه به ریسک مدیریتی خود مشخص کنند. این شامل تعیین سطح سود و زیان ممکن در هر معامله است.
- استفاده از نقاط پشتیبانی و مقاومت: معاملهگران ممکن است از نقاط پشتیبانی (حداقل قیمتی که قیمت به آن نمیرسد) و مقاومت (حداکثر قیمتی که قیمت به آن نمیرسد) در نمودارهای قیمتی استفاده کنند تا تارگت معاملات خود را مشخص کنند.
مثالی از تارگت زدن در بورس
فرض کنید شما بهعنوان یک معاملهگر در بازار سهام فعالیت میکنید و سهم شرکت ABC را مورد معامله قرار میدهید. قیمت فعلی سهم ABC، ۱۰۰ دلار است و شما تحلیل کردهاید که قیمت به احتمال زیاد به سمت ۱۱۰ دلار افزایش پیدا خواهد کرد.
حالا شما تارگت خود را در ۱۱۰ دلار تعیین میکنید. این به این معنی است که هدف شما این است که سودی برابر با تفاوت بین قیمت ورودی شما و تارگت معامله خودتان، یعنی ۱۰ دلار برای هر سهم ABC کسب کنید. به عبارت دیگر، وقتی که قیمت سهم ABC به ۱۱۰ دلار برسد، شما موقعیت معاملاتی خود را بسته کرده و سود خود را به دست میآورید.
اگر قیمت به جای افزایش، کاهش پیدا کند و به عنوان مثال به ۹۰ دلار برسد، شما همچنان موقعیت معاملاتی خود را بسته کرده و زیان خود را محاسبه میکنید. در این حالت، زیان شما ۱۰ دلار برای هر سهم ABC خواهد بود.